دنیای اطلاعات

دنیای اطلاعات
فرهنگی، سیاسی واجتماعی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 40
بازدید هفته : 118
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 53644
تعداد مطالب : 384
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



چه قدر زود گذشت...!

ثامن تم:روزها...

گویا همین دیروز بود که حلول ماه رجب را تبریک می گفتیم و همه آرزویمان بود که نهایت استفاده را ببریم. میلادها یکی پس از دیگری سپری شد و بوی شعبان که به مشام رسید همه به تکاپو افتادند . آنها که مراسمی داشتند به مناسبت میلاد پدر نگران بودند و مضطرب.

40روز مانده به تولد پدر تصمیم گرفتیم که چله بگیریم ؛ چله ی ترک گناه؛ چله ای برای شادی پدر . چله بگیریم با این امید که روز چهلم روز میلاد پدر فرشتگان نوید ظهور را به کل جهان بدهند. روزها یکی پس از دیگری سپری شد تا اینکه رسید به نیمه ی شعبان .آن روز دل حال و هوای دیگری داشت سعی می کردی بی بهانه خوشحال باشی و در ته قلبت امیدوار بودی که امروز به پایان نرسد مگر با ظهور. هر گاه نام صاحب الزمان میشنیدی از یک سو دلت از شادی پر بود به خاطر میلادش اما از سوی دیگر نگران بودی که نکند امسال هم نیمه ی شعبان بگذرد و پدر نیاید نکند امسال هم شادی میلادش با تلخی غیبت مانوس شود.
روز تمام شد با همه ی شادی هایش اما تلخیش باقی ماند . امسال هم پدر در روز میلادش تنها بود. باز هم روزها سپری شد و رسید به ماه مهمانی خدا. چشمانت را که باز کردی دیدی در همه جا حلول ماه رمضان را تبریک می گویند.روز های اول کمی نگران بودی از گرما؛ از تشنگی اما می دانستی که خداوند تحمل می دهد .
رمضان که آغاز شد صدای قرآن هم بلند شد تقریبا تنها زمانی که وقتی صدای قرآن میشنوی تصور اینکه کسی مرده است را نداری رمضان است. رمضان تنها ماهی است که قران را مختص عزا نکردیم. روزها مثل برق و باد گذشت . گذشت و رسید به شبهای قدر؛ به روزهای شهادت اول مظلوم عالم روزهایی که ناخواسته دوباره خاطرات کوچه و پهلوی شکسته مرور میشود.
تازه می خواستی خودت را آماده کنی ؛ تازه تصمیم گرفته بودی که در شب دستان خالیت برسد به خود عرش و از خدا توفیق بخواهی از خدا تشنگی بخواهی که فهمیدی مثل همیشه عقب ماندی و همه چیز تمام شد. نمی دانم در این شبها چند دست تنها با نیت دعای فرج به آسمان بلند شد و از خداوند ظهور را طلبید اما امیدوارم هر چه قدر هم که بوده باشد از ته قلب باشد؛ خالصانه بوده باشه که اگر پای خلوص در میان بیاید همه چیز حل است . اکنون چند روز مانده تا پایان رمضان ,چند روزی که در یک چشم بر هم زدن تمام میشود. می رود تا رمضانی دیگر رمضانی که نمی دانم من باز هم در آن مهمان خواهم بود یا نه؟
همه ی این روزها گذشت مثل برق و باد تنها چیزی که در تک تک این لحظات تغییر نکرد نیامدن شما بود, تنهایی شما ؛ غربت شما. حتی تک تک این لحظات هم مثل ما شرمنده ی شما شدند. اما دیگر کافی است ای کاش دیگر سهم شما از لحظات نیامدن نباشد. ای کاش این رمضان به پایان نرسد مگر با ظهور شما. ای کاش قبل از حلول ماه شوال ماه روی شما رویت شود.
هنوز هم سفره ی رحمت خداوند پهن است برای کسانی که خسته اند. خدایا خسته ام از غیبتم . خسته ام از ندیدن پدر؛ خسته ام از دست خودم. خدایا تشنه ام کن؛ خدایا تشنه ی آبی کن که مایه ی حیات تمام عالم است. خدایا تشنه ام کن برای پدر.
اللهم عجل لولیک الفرج


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, توسط محمد چراغی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :